معرفی کتاب وقتی یتیم بودیم
كريستوفر بنكس پسر بچه اي انگليسي است كه همراه پدر و مادرش در قسمت مهاجر نشين شانگهاي زندگي مي كند . مادر او از مخالفان سرسخت تجارت ترياك در چين است و در اين زمينه تلاش زيادي مي نمايد . بعد از مدتي ، پدر و مادر او ناپديد مي شوند و كريستوفر مجبور مي شود براي زندگي نزد خاله اش در انگليس بازگردد . كريستوفر بعدها كارآگاه بزرگي مي گردد و تصميم مي گيرد به دنبال رد پدر و مادر خود باشد . او زماني به چين مي رود كه جنگ چين و ژاپن سر گرفته است .
خيلي بد بود . به نظرم شباهت زيادي به فيلم هاي هندي و كتاب هاي عامه پسند داشت . داستان آبكي ، چهارچوب هاي مسخره و حوادث كه عينا هندي بود . طرف مثلا از مشهورترين كارآگاه هاي جهان بود بعد مي فهميد 20 سال پيش يك خونه مخصوص آدم رباها بوده ، اون وقت با خودش مي گه خوب برم توي خونه حتما اين 20 سال بابا مامانم اينجان . بعد يك دفعه نگاه مي كرد ا اينم دوستم كه داشتم دنبالش مي گشتم !!!! خوب توي نقدهايي هم خوندم كه بعد از چين ماجرا را شايد نشه ديگه كارآگاهي خوند و كريستوفر به دنبال هويت خودش مي گرده اما من كه اصلا چنين برداشتي نداشتم و يا اينكه حل نشدن معما به نوعي پارادوي هست و مي خواد كنايه بزنه به سطحي بودن رمان هاي پليسي و اين كه ماجراها در دنياي واقعي به راحتي حل نمي شن . اما اگه چنين قصدي هم داشته به نظرم اون قدر خودش شيفته تم پليسي داستانش شده كه راحت چنين برداشتي را به خواننده منتقل نمي كنه . فقط تنها نكته مثبتش ديدش بود به روند اتفاقات ، اين كه هر چي تلاش كني هيچي درست نمي شه . مادر كريستوفر سعي كرد تا تجارت ترياك از بين بره اما تجارت تنها به دست كس ديگه افتاد . سارا همه تلاشش را كرد كه با مردي ازدواج كنه كه در تغييرات مثبت دنيا سهيم باشه اما آخرش زن يك قمارباز شد ….
اين كتاب نامزد جايزه بوكر بوده و در سال 2000 هم پرفروش ترين رمان مي شه . ايشي گورو مي گه بزرگترين مشكل من موقع نوشتن، انتخاب مكان و زمان داستان است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.